ابادانيه داستانه شکارشو برا دوستش تعريف ميکرده:
رفتيم شکار يه پرنده ديدم تير اولو زدم تمام کاکولش ريخت
تير دومو زدم پرهاى سينش ريخت
تير سومو زدم پرهاى زير بالش ريخت
رفيقش ميگه:
وايسا ببينم تو تفنگت فشنگ ميذاشتى يا واجبى!!!؟؟؟
جدیدترین وزیبا ترین پست های فیسبوک
|